جدول جو
جدول جو

معنی آتش نشان - جستجوی لغت در جدول جو

آتش نشان
مامور آتش نشانی که وظیفۀ او خاموش کردن حریق و جلوگیری از آتش سوزی است، دستگاه خاموش کنندۀ آتش که حاوی مواد شیمیایی می باشد، کنایه از از میان برندۀ شوق و هیجان
فرهنگ فارسی عمید
آتش نشان
(چَ)
کارگری که مأمور اطفاء و فرونشاندن آتش است
لغت نامه دهخدا
آتش نشان
ماموری که مسئول فرو نشاندن آتش باشد
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
فرهنگ لغت هوشیار
آتش نشان
((~. نِ))
مأموری که وظیفه او خاموش کردن حریق است، دستگاهی شامل مواد شیمیایی برای خاموش کردن حریق
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
فرهنگ فارسی معین
آتش نشان
رجل إطفاءٍ
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به عربی
آتش نشان
Firefighter
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آتش نشان
pompier
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آتش نشان
bombeiro
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آتش نشان
آتش نشان، علامت آتش
دیکشنری اردو به فارسی
آتش نشان
пожарный
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به روسی
آتش نشان
Feuerwehrmann
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به آلمانی
آتش نشان
пожежник
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آتش نشان
strażak
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به لهستانی
آتش نشان
消防员
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به چینی
آتش نشان
অগ্নিনির্বাপক
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به بنگالی
آتش نشان
آتش نشان
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به اردو
آتش نشان
pompiere
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آتش نشان
mkombozi wa moto
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آتش نشان
itfaiyeci
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آتش نشان
소방관
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به کره ای
آتش نشان
消防士
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آتش نشان
दमकलकर्मी
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به هندی
آتش نشان
pemadam kebakaran
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آتش نشان
นักผจญเพลิง
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به تایلندی
آتش نشان
brandweerman
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به هلندی
آتش نشان
bombero
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آتش نشان
כבאי
تصویری از آتش نشان
تصویر آتش نشان
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتش فشان
تصویر آتش فشان
افشانندۀ آتش مثلاً کوه آتشفشان، در علم زمین شناسی حفره ای در پوستۀ زمین که از دهانۀ آن بخارهای گوگردی و مواد گداخته بیرون آید، کنایه از آنچه برق بزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش نشاندن
تصویر آتش نشاندن
کنایه از خاموش کردن و فرونشاندن آتش، کشتن آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش نشانی
تصویر آتش نشانی
فرونشاندن آتش، نهادی با نیروی متخصص که متصدی خاموش کردن آتش است، اطفائیه، آتش نشان
فرهنگ فارسی عمید
(مَ رَ)
کشتن آتش و اطفاء آن: آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
خاموش کردن آتش فرو نشاندن حریق، فرو نشاندن خشم و غضب، خاموش کردن فتنه و آشوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش نشانی
تصویر آتش نشانی
کلیه دستگاههاوماموران فرو نشاندن آتش در شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش نشاندن
تصویر آتش نشاندن
((~. نِ دَ))
خاموش کردن آتش، کنایه از فرو نشاندن خشم و غضب، خاموش کردن فتنه و آشوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتش نشانی
تصویر آتش نشانی
((~. نِ))
اداره و سازمانی که کارش فرونشاندن حریق است
فرهنگ فارسی معین